افسانه ی گل ها

سلامم.
امروز اومدم با پستی جالب درباره ی گل ها .
حالا نکشید من رو از ماجراهای دالیا و ایسانم امروز پارت داریم.😁😐
و گل دالیا هم بینشونههههه.
پشمامممممممممم خدایی نمیدونستم دالیا گله و اینا.😐

افسانه آماریلیس
افسانه گل آماریس طبق افسانه ها ، آماریلیس دوشیزه ای خجالتی و ترسو بود که به شدت عاشق آلتئو، چوپانی با قدرت هرکول و زیبایی آپولو شد. با این حال محبتهای او جبران نشد. آلتئو بیش از هر چیز گیاهان و گل ها را دوست داشت و گفت که فقط قلب خود را به دوشیزه ای که گل بی نظیری برای او به ارمغان آورده است که قبلا هرگز ندیده بود، می بخشد. اماریلیس با امید به اینکه بتواند به نوعی قلب آلتئو را به دست آورد، از سخنان دلفی مشاوره گرفت. پیرو دستورالعمل های اوراکل، او لباس سفید دوشیزه ای پوشید و سی شب درب آلتئو ظاهر شد و هر بار قلب خود را با یک پیکان طلایی سوراخ می کرد. سرانجام وقتی آلتئو درب خود را باز کرد، در آنجا آماریلیس با یک گل سرمه ای چشمگیر ایستاده بود که از خون قلب او بیرون آمده بود. امروز، ما این گل سرخ خیره کننده را با تعطیلات مرتبط می دانیم.

شقایق (قرمز)
اساطیر یونان شقایق قرمز را به مرگ آدونیس پیوند می دهد. آدونیس، یک جوان خوش تیپ، توسط آفرودیت، الهه عشق دوست داشت. یک روز هنگام شکار، توسط یک گراز خشمگین به شدت زخمی شد. افرودیت گریه های معشوق خود را شنید و به حضور آدونیس رسید که خون از او می چکید. گفته می شود شقایق های قرمز از زمین ریختن قطرات خون آدونیس روییده اند. در نسخه های دیگر این افسانه گفته می شود، اشک های آفرودیت باعث تغییر شکل شده است. بعداً مسیحیان اعتقاد داشتند رنگ قرمز این گل نشان دهنده خون ریخته شده توسط عیسی مسیح است. شقایق ها گاهی در نقاشی های مصلوب شدن ظاهر می شوند.

افسانه گل ستاره – سبزآفرین
آستر ستاره افسانه ای
افسانه گل ستاره به دلیل زیبایی گلهای وحشی و بافت سرسبز، در گذشته در دسته گلهای افسون شده قرار گرفته است. این نام از کلمه یونانی “ستاره” گرفته شده است و گلهای ستاره مانند را می توان در رنگین کمان رنگهای سفید، قرمز، صورتی، بنفش، اسطوخودوس و آبی، که بیشتر پرچم زرد دارند، یافت. بر اساس یک افسانه، هنگامی که باکره ستاره خاکی را به زمین پراکنده کرد، مزرعه ای شگفت انگیز شکوفا شد. نسخه دیگر این افسانه ادعا می کند که الههAstraea ، که زئوس او را به عنوان صورت فلکی باکره در میان ستارگان قرار داده بود، وقتی به زمین تاریک و بی ستاره نگاه می کرد، شروع به گریه کرد. گفته می شود که استرها در جایی که اشک های او می بارند شکوفا می شوند. در زمان های بسیار قدیم تصور می شد که بوی ناشی از سوختن یک سیارک می تواند مارهای بد را از بین ببرد.
گل میخک

در روم باستان، میخک ها به عنوان ادای احترام به پادشاه محبوب خدایان، مشتری، به عنوان “گل Jove” شناخته می شدند. برخی از محققان معتقدند که این نام از “carnis” (گوشت) لاتین آمده است که به رنگ اصلی گل مایل به صورتی مایل به گل است. برخی دیگر می گویند که این واژه از کلمه “تاج گل” (تاج گل) یا “تاج گذاری” ناشی می شود زیرا از گل میخک در تاج های تشریفاتی یونان استفاده می شده است. اوید ، شاعر رومی (۴۳ قبل از میلاد – ۱۷ میلادی) در «دگردیسی های خود» نوشت که چگونه ایزدبانوی دیانا از شکار آهوی ناموفق در حال بازگشت هنگامی که با چوپانی روبرو شد که مشغول نواختن یک لوله چوبی بود. او تصور کرد که او با زنگ های خود بازی را ترسانده است. بنابراین، به عنوان مجازات، چشمهایش را پاره کرد و آنها را بین سنگها انداخت. وقتی او از کار خود پشیمان شد، چشم ها به گل میخک تبدیل شدند. اعتقاد بر این است که نام فرانسوی میخک،oeillet ، از این افسانه ناشی می شود.
گل رز کریسمس
گل رز کریسمس افسانه گل رز کریسمس از یک چوپان جوان فقیر و جوان می گوید که به دیدار کودک عیسی آمده است. وقتی دید مجوس نذورات غنی طلا، کندر و مرم آورده است، بیرون در ایستاد و با گریه گریه کرد. او در حومه روستاها به دنبال گلهایی برای آوردن بود، اما حتی یک گل شکوفه هم در آن وجود نداشت. فرشته ای که مراقب او بود از جستجوی بی نتیجه او آگاه شد و دلسوز شد. او به آرامی برف پاهای او را کنار زد و در آنجا دسته ای از گلهای رز سفید زیبا با گلبرگهای نوک صورتی ظاهر شد. فرشته به آرامی زمزمه کرد که این گلهای رز از طلا، کندر و مرم با ارزش ترند زیرا آنها خالص و عاشقانه بودند. دوشیزه با خوشحالی گلها را جمع کرد و آنها را به کودک مقدس تقدیم کرد، که لبخند زد.
گل داوودی

گل داودی یک افسانه گل آلمانی در مورد منشأ گل داودی سفید حکایت دارد. یک شب کریسمس سرد و برفی در جنگل سیاه آلمان، یک خانواده دهقانی برای شام ناچیز نشسته بودند که صدای ناله را شنیدند. در ابتدا آنها فکر کردند که باد است. اما پس از شنیدن مکرر صدا، در را باز کردند و یک گدا پیدا کردند. مرد فقیر از سرما آبی بود. آنها او را داخل کردند، در پتو پیچیدند و غذای خود را تقسیم کردند. پس از آن، پتوها ریخته شد و مردی را با لباس سفید درخشان نشان داد که هاله ای به دور سر داشت. او توضیح داد که او فرزند مسیح است و رفت. صبح روز بعد، بیرون دری که او ایستاده بود، دو گل داوودی سفید بود. در فولکلور سلتیک، گل های داوودی موجود در باغ محل ملاقات برای آب و هوا در نظر گرفته شد.
طبق افسانه های ژاپنی، در آغاز خدایان زیادی در بهشت وجود داشتند که برخی از جمله خدای ایزاناگی و الهه ایزانامی، بر روی یک ابر ابر به زمین فرستاده شدند. الهه هنگامی که بر روی زمین قرار گرفت خدایان بادها، کوه ها، دریا و دیگران را خلق کرد و سرانجام پس از خدای آتش سوزی درگذشت. ایزاناگی دلش برای ایزانامی تنگ شد، بنابراین او را به دنبال مکانی سیاه شب که او رفته بود دنبال کرد. در آنجا او فقط مناظر ناپسند را پیدا کرد و پیراهن شب سیاه او را تعقیب کرد. ایزاناگی با فرار از خواب و بازگشت به زمین، برای حمام تصفیه مستقیم به رودخانه رفت. همانطور که او لباس خود را ریخت و آنها زمین را لمس کردند، آنها به دوازده خدا تبدیل شدند. جواهراتش گل و گردنبندش گل داودی طلایی شد.

گل داوودی

گل داوودی سبزآفرین
داستان گل نرگس
طبق افسانه گل های یونان ، پرسفونه در یک مزرعه در Enna گل نرگس را بی گناه انتخاب می کرد که هادس با ترکیدن شکاف در زمین، او را با ارابه خود برد. یونانیان باستان ، رومی ها و مصری ها گل نرگس را گل مرگ می دانستند. گفته می شود که سربازان رومی یک کیسه پیاز گل نرگس در میان سایر اقلام داخل گونی خود دارند.

اگر یک سرباز زخمی فانی دریافت کرد، به او دستور داده شد که چندین لامپ را مصرف کند. و از آنجا که پیاز گل نرگس دارای خواص سمی مخدر است، سرباز مرگ بی درد را تجربه می کند. در قرون وسطی افسانه ای وجود داشت که اگر به یک گل نرگس نگاه می کردید و آویزان می شد، این فال مرگ بود. اعتقاد بر این است که گل نرگس هرگز نباید در عروسی حضور داشته باشد زیرا ممکن است باعث پوچی عروس شود.

دالیا
لیدی الیزابت وبستر تنها ۲۳ سال داشت که شوهرش را ترک کرد و با لرد هالند ۲۰ ساله فرار کرد. تولد پسری در خارج از ازدواج هولند را مجبور به زندگی در خارج از کشور برای چندین سال کرد. مدتی بین ۱۸۰۰-۱۸۰۵ ، الیزابت اولین گل کوکب خود را در اسپانیا دید و مقداری را به خانه فرستاد. او به طور کلی معرفی گل در انگلیس اعتبار دارد. پس از بیست سال ازدواج این زوج ، لرد هالند برای الیزابت شعری نوشت:
گل کوکب که به جزیره ما آورده اید ، ستایش شما برای همیشه گفتنی است : باغ های میانی مانند لبخند شما شیرین ، و رنگ گونه های شما روشن است.
دیزی – دیزی
توسط انگلیس ساکسون ها به عنوان “چشم روز” شناخته می شد زیرا با اشعه خورشید باز و بسته می شد. طبق افسانه سلتیک ، روحیه کودکانی که در هنگام زایمان جان خود را از دست دادند، گلهای مروارید را روی زمین پراکنده می کنند تا والدین داغدار خود را تشویق کنند. رومیان باستان اعتقاد داشتند که دیزی زمانی پوره دوست داشتنی چوبی است که وقتیVertumnus ، خدای بهار، عشق خود را به او ابراز کرد، تبدیل به مروارید ترسو می شود.در ارتباط با ناهید، الهه عشق، دیزی معمولاً به عنوان فال عاشقان با چیدن گلبرگها هنگام شعار “s / he loves me، s / he not مرا دوست ندارد” استفاده می شود.

من را فراموش نکن – یک افسانه اتریشی از مردی و نامزد خود می گوید که شب قبل از عروسی در امتداد ساحل دانوب قدم می زدند. آنها یک گل کوچک آبی رنگ را در آب مشاهده کردند که توسط رودخانه از کنار آنها عبور می کند. زن گریه کرد که چنین گلی زیبا را باید از دست داد. بنابراین مرد برای نجات آن به داخل آب پرید ، اما او را با خود بردند. آخرین اقدام او پرتاب گل به ساحل رودخانه با فریاد “فراموشم نکن ، عشق من!”
Foxglove – طبق افسانه های شمال اروپا ، حوریان جنگلی جنگلی گلهای foxglove را به روباههایی تقسیم می کردند که آنها را روی انگشتان پا می بستند تا هنگام شکار ، گام خود را نرم کنند. این نام از انگل ساکسون “foxes glofa” یا دستکش روباه ، با اشاره به ظاهر انگشتی شکوفه ها آمده است. خوشبختانه تلقی می شود که این “گل واقعی” از دانه در باغ شما رشد کند. با این حال ، نباید پیوند شود زیرا ممکن است یک دروازه یا خانه واقعی را پوشانده باشد. و همچنین نباید بدون اجازه صریح مردم عادی انتخاب شود. افسانه دیگری می گوید وقتی روباه عاشق سر خود را خم می کند ، دلیل این امر این است که مردهای بالفعل در حال راه رفتن هستند.
شمعدانی
افسانه باستان به ما می گوید که شمعدانی برای اولین بار زمانی رشد کرد که حضرت محمد (ص) پیراهن خود را به گیاه گل مالوی آویزان کرد تا در زیر آفتاب خشک شود. محمد از اینکه گیاه چقدر پیراهن خود را تا آفتاب نگه داشت بسیار راضی بود ، گیاه را با شکوفه های قرمز مخملی پوشاند که هوا را با رایحه ای پر می کند.

شمعدانی
هدر

هدر

افسانه گل هدر
بیشتر هدرها به رنگ بنفش است. این گیاه خوش شانس محسوب می شود و با جادو و پیشگویی سلتیک در ارتباط است. طبق افسانه ها، دختر زیبای اوسیان بارت سلتیک ، مالوینا ، با یک جنگجوی جسور به نام اسکار نامزد شد. یک روز در حالی که منتظر بازگشت اسکار از جنگ بود، یک پیام رسان به مالوینا مراجعه کرد. اسکار محبوبش در میدان نبرد در اولستر مرده بود و پیام رسان را با اسپری هدر فرستاده بود تا به عنوان نشانه اصلی عشق خود به او بدهد. با شنیدن این خبر ، مالوینا شروع به گریه كرد و اشكهایش روی گل افتاد و آن را سفید كرد. گفته می شود که هدر سفید بیش از مکان های استراحت نهایی جن ها رشد می کند و فقط در جایی است که هیچ خون ریخته نشده است.
بقیه ادامه.