من: قربون خودم بشم من که انقدر هات و باحالم 😂

دالیا: اعتماد به نفستو. 

من: حسودیت میشه مثل من اعتماد به نفس نداری.

دالیا: نههه.

من: خیخی. 

دالیا : خدا بگم چیکارت نکنه ایسان.

من : بگو بهم یک شوهر بده.

یکدفعه متوجه اطراف شدم محکم دستمو کوبیدم تو ذهنم.

دالیا: خاکککک.

من: تو سرت خو چیه یادم رفت فیلیکس نامزدمه.

فیلیکس: حالا خانوم ما رو یادش میره ؟

من: غلط کردم.

فردا صبح:

من: اخخخ جووننن میدونستین من عاشق مسافرتم؟ 

فیلیکس: آره قشنگ معلومه.

من: ایشش. 

میخواستیم با اتاش و فیلیکس و دالیا بریم ددرر. 

رفتم اتاقم خب دیه لباسامو بپوشم یک تاپ سفید پوشیدم با یک شلوارک تنگ لی تاپم فکر کردم یکم بازه 😐 از اونجایی که من خیلیی دیوونه و خجالیتم میخواستم عوض کنم یکی مثل گاو پرید تو خشک شدم فیلیکس بود هی به من نگاه میکرد منم به اون نگاه میکردم یک جیغ کشیدم که دستاشو گرفت روی گوشش.

فیلیکس: چته بابا. 

من: برو بیرووونننن.

بیچاره مثل چی فرار کرد.

یک تاپ خوشمل سفید دیگه پوشیدم یک کت لی روش شلوارکم که گفتم لی بود یک کتونی سفید پاشنه گنده پوشیدم یک پابند ظریف خوشمل زدم به پام یک گوشواره ی بلند انداختم گوشم خبب بریم سراغ ارایش. 

یک سایه ی سبز رنگ چشمام زدم که هزار برابر چشمامو خوشمل تر کرد یک رژ قرمز کم رنگ زدم یک خط چشم خبب دیگه چی همین دیگه.

موهامم مثل همیشه خرگوشی بود یک ادامس انداختم تو دهنم. 

سریع کوله ی مشکیمو یک بندشو انداختم روی شونم رفتم پایین. 

همه بهم نگا کردن ساکت شدن خیخیخیییی از بس من خوشگللللممم.

من: خوشمللللمم چقدرر من.

دالیا: نه زشت بودی دیدم یکم بهتر شدی به خاطر همین تعجب کردم.

من: نه قبلا ماسک زشتی زده بودم.

دالیا: وات ؟

من: مخ مخ رتته. 

دالیا : واتتتتت دیوونه.

من: بیا بریم بابا حال داری حوصله کل کل داری ولی من ندارم گمشو بریم.

دالیا: اکککک. 


 

 

پارت های ذخیرم تموم شد باید مثل خر بنویسم 😤

خودافس.