17 انیمه ساز برتر ژاپنی
۹- یوشیوکی تُمینو
طراحی استوریبردها و نویسندهی برخی از فیلمنامههای سری اصلی Astro Boy، اثر به یاد ماندنی اُسامو تزوکا که خودش در رتبهی هفتم این فهرست جای دارد، با دو انیمهی Brave Raideen و Mobile Suit Gundam، دنیای انیمهها را متحول کرد. یوشیوکی تُمینو البته با ساخت این مجموعهها به فراتر از قلمروی مدیوم فعالیت خود نیز قدم گذاشت و در کل باعث شد که مخاطبِ جهانی به انیمیشنها و فیلمهایی با محوریت رباتهای عظیمالجثه، علاقهی بیشتری پیدا کند. بهگونهای که خیلیها از Brave Raideen که داستانی فوقالعاده دربارهی نبرد رباتی باستانی با یک امپراطوری شیطانی را روایت میکرد، بهعنوان پدر این سبک از آثار یاد میکنند. مجموعهای که بعدها نسخهی به مراتب کمالگرایانهتر دستاوردهایش در Mobile Suit Gundam دیده شد و راه را برای امثال «تبدیلشوندگان» (Transformers) هموارتر کرد. علت برتری Gundam به آن اثر و شناختهتر شدنش در غرب هم واقعگرایی قابلتوجه آن در عین علمیتخیلی بودن است. چرا که تُمینو تمام تلاشش را کرده بود که در Gundam، همهی موارد عجیب به نمایش درآمده، توجیهی علمی و قابل پذیرش برای مخاطبان داشته باشند. به همین دلیل هم هنوز پس از تمامی این سالها، انیمیشنها و حتی لایواکشنهای گوناگون به الهام گرفتن از تصویرسازیها و داستانهای آن ادامه میدهند.
۸- هیدئاکی آنو
هیدئاکی آنو همواره باور داشت که آثارش باید هماندازه با چالشبرانگیز بودن برای مخاطب، در نگاه او سرگرمکننده نیز باشند
کمتر بینندهای را میتوان یافت که انیمهی سریالی خلاقانهی Neon Genesis Evangelion را تماشا نکرده باشد. اما هیدئاکی آنو در جایگاه یکی از بزرگترین انیمهسازهای تمام ادوار، آثار ماجراجویانهی دیگری از جمله Nadia: The Secret of Blue Water و Appleseed و فصل اول انیمهی سریالی Macross را هم خلق کرده است. او که همکاریهای زیادی با استودیوی افسانهای جیبلی (Ghibli) داشت، نقشهایی مهم هم در تیم ساخت آثاری همچون Grave of the Fireflies اثر ایسائو تاکاهاتا، Mobile Suit Gundam اثر یوشیوکی تُمینو و Urusei Yatsura ایفا کرد. بیشتر از همیشه هم دنیا او را زمانی بهعنوان یک انیمهساز محترم به رسمیت شناخت که بهعنوان بخشی از تیم جمعآوریشده توسط هایائو میازاکی، انیمهی کمنظیر Nausicaä of the Valley of the Wind را به روی پردههای نقرهای فرستاد. آنو که تجربهی صداگذاری در انیمههایی به مانند Cutie Honey و The Wind Rises را هم دارد، همیشه به روانشناسی شخصیتهای طراحیشده توسط خود توجه داشت و داستانگویی پستمدرن به بهترین شکل ممکن را همواره بهعنوان یکی از اهدافش از فیلمسازی، دنبال میکرد. او دائما باور داشت آثارش باید مخاطب را سرگرم کنند و به همان اندازه، تفکرات او را نیز به چالش بکشند.
اگر تمامی صحبتهای بالا باعث شدند که تصمیمی جدی مبنی بر دنبال کردن سینمای هیدئاکی آنو بگیرید، پس His and Her Circumstances و Cutie Honey را هم که خود او فیلمنامهشان را نوشته است، فراموش نکنید. راستی فیلم سینمایی Godzilla Resurgence (یا همان Shin Godzilla محصول سال ۲۰۱۶ میلادی) هم نوشته و کارگردانیشده توسط خود او است. فیلمی که در شصتوششمین قسمت از برنامهی هفتگی/اختصاصی زومجی برای شیرجه زدن به اعماق دنیای هنر هفتم یعنی «فریم»، بهترین فیلم گودزیلا در طول تاریخ خطاب شد.
۷- اُسامو تزوکا
از «پدرخواندهی دنیای انیمهها» تا «خداوندگار کتابهای مصور» و «والت دیزنیِ ژاپن»، همگی القابی هستند که اُسامو تزوکا را توصیف میکنند. یکی از لایق احترامترین انیمهسازهای تاریخ که با Astro Boy و Kimba the White Lion و Phoenix و Black Jack، در دورانی که هنوز خیلیها نحوهی تلفظ لغت «انیمه» را بلد نبودند، این آثار بیرون کشیدهشده از فرهنگ و هنر سرزمین آفتاب تابان را به جهانیان معرفی کرد. سبکهای بصری و فرمهای استفادهشده توسط او برای قصهسرایی، هنوز که هنوز است بخشی جدانشدنی از انیمههای مدرن را تشکیل میدهند و شاید تنها دلیل نرسیدن وی به رتبهی یک این فهرست، بنا شدن اکثر کارنامهی هنری او در جهان مانگاها و نه انیمهها باشد. زیرا بسیاری از منتقدان باور دارند که او اگر در تمام طول فعالیت هنریاش به ساخت انیمهها میپرداخت، شاید امکان نداشت کسی به جز رتبهی یک این فهرست، روی دست او بلند شود.
۶- کاتسوهیرو اوتومو
با اینکه او تنها تعداد انگشتشماری از فیلمها را کارگردانی کرده است و بهتازگی مشخص شد که پس از سالها دارد مراحل ساخت انیمهی جدیدش با نام Orbital Era را پیش میبرد، کاتسوهیرو اوتومو با خلق شاهکاری به اسم Akira، جایگاهی ابدی در دنیای انیمهها دارد. یک انیمهی پسا-آخرالزمانی که در سال ۱۹۸۸ میلادی اکران شد و با محوریت نسخهای پادآرمانشهرگونه از توکیوی سال ۲۰۲۰ میلادی، داستانی کمنظیر را روایت کرد. «آکیرا» قصهی چند گنگ موتورسواری، آزمایشهای ژنتیکی و برگزاری المپیک در توکیو (که از قضا در طول سالها رنگ واقعیت را به خود گرفت) را با یکدیگر ترکیب میکند و تبدیل به شاهکاری میشود که همگان باید حداقل یک بار به تماشای آن بنشینند. البته اُتومو Steamboy محصول سال ۲۰۰۴، Memories از سال ۱۹۹۵ و Short Peace (انیمهای فانتزی با میانگین امتیازات ۱۰۰ از ۱۰۰ در راتن تومیتوز) را هم در کارنامه دارد و بسیاری معتقد هستند با انیمهی بعدی که آن را هم به عادت همیشگی در یکی از کندترین حالتهای ممکن خلق میکند، یک موفقیت هنری/تجاری دیگر هم به دست خواهد آورد.
۵- مامورو اوشی
کلیددار جهان انیمههای تاریک، فلسفی و معنیدار که تصویرسازیها را حتی بالاتر از فیلمنامه و شخصیتپردازی، اصلیترین بخش از خلق آثارش به شمار میآورد همان کسی است که «شبح درون پوسته» (Ghost in the Shell) را در سال ۱۹۹۵ میلادی تقدیم مخاطبان کرد. کسی که مانند تمامی اشخاص حاضر در پنج رتبهی برتر این فهرست، به ذات سینما وفادار است و قصهگویی تصویری را مهمتر از داستانگویی به کمک دیالوگها میداند. هرچند که در نگارش فیلمنامهها و پرداخت قهرمانان و ضدقهرمانهای خاکستری هم همواره عملکردی کمنقص و گاهی بینقص را به نمایش گذاشته است.
سایبرپانکِ جنایی و به غایت سنگینِ مامورو اوشی یعنی Ghost in the Shell درکنار Urusei Yatsura 2: Beautiful Dreamer از سال ۱۹۸۴، لایق توجهترین ساختههای او را تشکیل میدهند. دنبالهای عجیب که عطای شوخطبعیهای گذرا و سرگرمکنندهی مجموعهاش را به لقای آن بخشید و تبدیل به انیمهای پرشده از فضاسازیهای دیوانهوار شد که در دل اتمسفر میخکوبکننده آن، میتوانستیم به ماهیت خیالات و واقعیتهای قرارگرفته درون ذهنمان فکر کنیم. اوشی هم انقدر در این دو فیلم دنیا را تکان داد که در بسیاری از آثار تحسینشدهی فیلمسازهای شناختهشدهای همچون جیمز کامرون و واچوفسکیها از جمله «آواتار» (Avatar) و سهگانهی «ماتریکس» (The Matrix)، شاهد الگوبرداری جدی از روی آثار او بودهایم.
۴- ماکوتو شینکای
ستارهی در حال رشد دنیای انیمه که برخی سینماشناسها از او با عنوان «هایائو میازاکی بعدی» یاد میکنند، همان کارگردان انیمهی خارقالعادهی «نام تو» (Your Name) است. کسی که فرهنگ و هنر ژاپن را به شکل آکادمیک مطالعه کرد و برای مدتی قابلتوجه، طراح گرافیکی بازیهای ویدیویی به حساب میآمد. شینکای بهمعنی واقعی کلمه، جزو آن آدمهایی است که قدم به قدم، خودشان را به قلهی موفقیت رساندهاند. او در سال ۱۹۹۹، انیمهی مونوکروم (تکرنگ؛ سیاه و سفید) و کوتاه Their Standing Points را ساخت و سپس به خلق رمانها، مانگاها، آگهیهای تبلیغاتی یا حتی صداگذاری در انیمههایی همچون Voices of a Distant Star پرداخت. آثاری که مانند Dareka no Manazashi و انیمهی چهلوپنج دقیقهای، جسورانه و بینهایت زیبای The Garden of Words، خودش همزمان وظیفهی نویسندگی و کارگردانی آنها را نیز برعهده داشت. در همین بین، انیمههای Children Who Chase Lost Voices و Tooi Sekai و The Place Promised in Our Early Days هم آثاری محسوب میشوند که به ماکوتو شینکای تعلق دارند. ولی درنهایت با گذر زمان، این «پنج سانتیمتر بر ثانیه» (5Centimeters per Second) و Your Name بودند که نام شینکای را بر سر زبان عام و خاص انداختند. هنرمندی که به احساسات انسانی اهمیت بسیار زیادی میدهد و قصههایی با جلوههای بصری خیرهکننده و مفاهیم عمیق را در تکتک آثار خود تقدیم مخاطبان میکند.
کارگردان انیمه Your Name که اینروزها مخاطبان برای پخش اثر بعدی او یا همان Weathering with You روزشماری میکنند، تنها ۴۶ سال سن دارد و به نظر برخی منتقدان اصلا بعید نیست که در سالهای آتی لیاقت قرار گرفتن در رتبههای بالاتر فهرست مقابل را نیز پیدا کند
۳- ساتوشی کن
ساتوشی کان که همیشه در فیلمهایش تصاویر، بالاتر و جدیتر از هر دیالوگ به روایت قصهها میپرداختند به شکلی شوکهکننده برای جامعهی هنری در سال ۲۰۱۰ و درحالیکه تنها ۴۶ سال سن داشت، از دنیا رفت. انیمههای او همیشه شخصیتهایی را به تصویر میکشیدند که منطق و درست بودن درک آنها از جهان پیرامون خود را زیر سؤال میبرند. آدمهایی که میخواهند سر از کار انسانهای دیگر هم دربیاورند و ساتوشی کان بدون توجه به حقیقی یا خیالی بودن تصورات ترسناک آنها، به مخاطب اجازهی دیدن دنیا از نگاهشان را میدهد. همین هم سبب شد که Perfect Blue محصول سال ۱۹۹۷، Millennium Actress از سال ۲۰۰۱ و Paprika از سال ۲۰۰۶ تبدیل به سه فیلمی بشوند که برخی منتقدان از آنها بهعنوان دیوانهکنندهترین انیمههای سالهای اخیر یاد میکنند. آثاری اورجینال و بیاندازه بیرحم در به بازی گرفتن ذهن مخاطب که هنرمندانی چون دارن آرونوفسکی و کریس نولان را نیز تحت تاثیر خودشان قرار دادهاند؛ تا آنجا که مثلا کارگردان «مادر!» (!Mother) برای ساخت هر دو فیلم «مرثیهای بر یک رویا» (Requiem for a Dream) و «قوی سیاه» (Black Swan)، سراغ بازسازی دقیق یکی از سکانسهای Perfect Blue رفت و برای انجام این کار، نیاز به خریداری حق بازسازی کامل آن انیمه داشت! هرچند که هنر ساتوشی کان به این انیمههای سینمایی محدود نمیشود و بسیاری انیمهی سریالی Paranoia Agent به کارگردان او را نیز یکی از انیمههای کالت دوران مدرن به حساب میآورند.
کان که پیش از شروع فعالیت حرفهای در رشتهی طراحی گرافیکی تحصیل کرده بود، ابتدا به خلق مانگاهای گوناگون پرداخت و در ادامه وارد قلمروی انیمهها شد. بعد هم در دههی نود میلادی فیلمنامهی سریال JoJo's Bizarre Adventure را نوشت و سپس با اشخاص شناختهشدهای مانند مامورو اوشی به همکاری پرداخت. در آخر هم همانگونه که احتمالا خودتان میدانید، او با اقتباس رمانهای Perfect Blue و Paprika آنقدر در مسیر موفقیت پیش رفت که از برخی جنبهها حتی اساتید خود را پشت سر گذاشت. تازه تکتک آثار نامبرده فارغ از ساختههای اورجینال او مانند Memories و Tokyo Godfathers هستند؛ انیمههایی که راجر ایبرت، منتقد بزرگ سینما، به آنها لقب «آثاری که دیزنی هرگز بازسازیشان نخواهد کرد» را میدهد.
۲- ایسائو تاکاهاتا
یکی از کلیدیترین اعضای تیم تأسیس استودیوی جیبلی (بخوانید معتبرترین استودیوی انیمهسازی ژاپنی و یکی از مهمترین استودیوهای انیمیشنسازی در سرتاسر دنیا)، عضو آن گروه از افرادی است که تاریخ سینما آنها را به یاد خواهد داشت. کسی که به شکل نامحسوس، برای همیشه تاثیرش را روی صنعت/هنر انیمه گذاشت و مخاطب دنیای انیمه به خاطر او، شانس تماشای آثاری همچون Pom Poko فوقالعاده، My Neighbors the Yamadas عجیبوغریب، Only Yesterday عمیق و The Tale of Princess Kaguya بسیار زیبا را داشت. اما تاکاهاتا که در پروژههای بسیار زیادی فعالیت کرده است و نقش هنرش فقط در انیمههای کارگردانیشده توسط خود او به چشم نمیخورد و به اول تا آخر جهان انیمهها میرسد، خارقالعادهترین فیلم ضدجنگ جهان به اعتقاد من را هم آفریده است؛ یک شاهکار نود دقیقهای به اسم «قبرستان کرمهای شبتاب» (Grave of the Fireflies). فیلمی که شاید بین معروفترین آثار ضد جنگ سینما، فقط و فقط «فهرست شیندلر» (Schindler's List) استیون اسپیلبرگ، قدرت رقابت با آن را در درگیر کردن احساسات مخاطب داشته است و شاید، خواهد داشت.
ولی فراموش نکنید که گفتم تاکاهاتای بزرگ، عضوی کلیدی از تیم ساخت انیمههایی متعدد و خارقالعاده بود که نام او در جایگاه کارگردان آنها به چشم نمیخورد. انیمههایی که اکثر آنها به مرد حاضر در رتبهی اول این فهرست تعلق دارند؛ به افسانهی تمامناشدنی دنیای هنر هفتم.
۱- هایائو میازاکی
در ابتدا تا انتهای این فهرست، فقط یک نفر وجود دارد که به جرئت باید او را نهتنها بهترین انیمهساز تمام ادوار و نهتنها یکی از بهترین کارگردانهای زنده، بلکه یکی از ۱۰ فیلمساز برتر تاریخ دانست. خالق آثار فوقالعادهای همچون Nausicaä of the Valley of the Wind و Castle in the Sky که به ترتیب یکی از بهترین فیلمهای پسا-آخرالزمانی و یکی از جذابترین فانتزی/اکشنهای همهی ادوار هستند؛ خالق محصولاتی معرکه مثل My Neighbor Totoro و Princess Mononoke که به ترتیب عمیقترین تصاویر از ارزش تخیلات کودکان و نیاز آدمها به محافظت بیپایان از طبیعت را نشان میدهند.
- نقد فیلم Spirited Away - شهر اشباح
- نقد فیلم Princess Mononoke - پرنسس مونونوکه
- نقد فیلم My Neighbor Totoro - همسایه من توتورو
همچنین هایائو میازاکی همان شخصی است که در سال ۲۰۰۱ میلادی، یکی از بزرگترین شاهکارهای قرن بیستویکم یعنی «شهر اشباح» (Spirited Away) را آفرید و اینچنین یکی از لایق توجهترین فیلمهای جادویی/دوران بلوغ/روانشناختی جهان را به دستمان رساند. فیلمی که جایزهی اسکار بهترین انیمیشن سال را هم برد و در مطرح شدن دوباره و جدیتر نام انیمهها در غرب، بهشدت موثر بود. میازاکی که خودش را فرزند جنگ جهانی دوم و بمبارانهای اتمی آن دوران میداند، در دانشگاه، علوم سیاسی و اقتصاد خواند و سپس به انیماتوری روی آورد. شغلی که به او فرصت کار کردن روی انیمههایی همچون Heidi, Girl of the Alps را که تقریبا همهی ما در کودکی حداقل یکی از قسمتهایش را دیدهایم، داد. تا آن که سالها گذشتند و میازاکی در همراهی با ایسائو تاکاهاتا، جیبلی را بنا ساخت. استودیویی که هدفگذاری اصلی آن چیزی جز «انیمهسازی به هدف ساخت انیمیشنهای فوقالعاده و نه درآمدزایی» نبود. Hoshi o Katta Hi ،Howl's Moving Castle ،Lupin the Third و The Secret World of Arrietty هم تنها بخشی از آثار او در این استودیو بودند. فیلمهایی که حداقل یک بار تماشا نکردن تکتک آنها، بزرگترین ظلمی است که یک تماشاگر حرفهای سینما میتواند در حق خود انجام دهد و درکنار Whisper of the Heart و Ponyo و The Wind Rises و همهی فیلمهای مورد اشارهی دیگر، کارنامهی هنری این هنرمند فراموشناشدنی را میسازند. هنرمندی که جریان اصلی سینمای برای او اهمیتی نداشت و همیشه با آثار خود به جریانسازی میپرداخت. هنرمندی که در پرداختن به احساسات شخصیتهای فیلمهای خود کم مثلومانند است و فلسفیترین فیلمها را میسازد و به خود لقب «فیلمساز کودکان» را میدهد. او خیلی قبلتر از آن که هالیوود به یاد احترام گذاشتن زورکی به نژادهای مختلف، زنان و بچهها بیافتد، در آثارش به بهترین شکل ممکن آنها را به تصویر میکشید.
هایائو میازاکی افسانهای را میشود بدون هیچگونه اغراق نه فقط بهترین انیمهساز تمام ادوار و یکی از بهترین کارگردانهای زنده، که یکی از ۱۰ فیلمساز برتر تاریخ خطاب کرد
این فیلمساز افسانهای که همچنان در آستانهی هشتاد سالگی مشغول ساخت اثر بعدی خود است، بهگفتهی همکارانش هنوز زودتر از همه به استودیو میرود و دیرتر از همه هم از آنجا خارج میشود تا دنیا همچنان فیلمسازی را داشته باشد که در طراحی داستان، در رنگآمیزی انیمه و در خلق شخصیتها از کسی وام نمیگیرد و با آفرینش فیلمنامههایی تصویری (فیلمنامههای میازاکی همیشه در قالب استوریبردها نوشته میشوند)، به مخاطبان خود اجازهی غرق شدن در جهانهایی جایگزین را میبخشد.